فردی چندین سال شاگرد نقاش بزرگی بود و تمامی فنون و هنر نقاشی را آموخت. استاد به او گفت که دیگر شما استاد شده ای و من چیزی ندارم ک به تو بیاموزم.
شاگرد فکری به سرش رسید، یک نقاشی فوق العاده کشید و آنرا در میدان شهر قرار داد ، مقداری رنگ و قلمی در کنار آن قرار داد و از رهگذران خواهش کرد اگر هرجایی ایرادی می بینند یک علامت × بزنند و غروب که برگشت دید که تمامی تابلو علامت خورده است و بسیار ناراحت و افسرده به استاد خود مراجعه کرد.
استاد به او گفت: آیا میتوانی عین همان نقاشی را برایم بکشی؟
شاگرد نیز چنان کرد و استاد آن نقاشی را در همان میدان شهر قرار داد ولی این بار رنگ و قلم را قرار داد اما متنی که در کنار تابلو قرار داد این بود که: اگر جایی از نقاشی ایراد دارد با این رنگ و قلم اصلاح بفرمایید غروب برگشتند دیدند تابلو دست نخورده ماند.
استاد به شاگرد گفت: همه انسانها قدرت انتقاد دارند ولی جرات اصلاح نه...!
نظرات (۲)
زری ...
شنبه ۶ ارديبهشت ۹۹ , ۰۶:۰۶سلام علیکم....
حالا که فکرش و می کنم می بینم خودمم فقط قدرت انتقاد دارم نه اصلاح ):
( ففط یه مشکلی که وجود داره نمی دونم چرا وقتی می خوام در بلاگ شما نظر بذارم دوباره باید احراز هویت کنیم تا اسم و بلاگمون بیاد /: )
متین چپانی
۶ ارديبهشت ۹۹، ۰۷:۴۰هیوا جعفری
جمعه ۵ ارديبهشت ۹۹ , ۲۱:۵۶واقعا عالیه
ما آدما تو حرف زدن و ادعا و انتقاد خیلی واردیم ولی وقت عمل که میرسه هیچ